از جمله نقش پلتفرمهای آنلاین در تغییر نگرش افراد، در گذشته افراد نگرشی از شهر خلاق، شهرسازی زیبا نداشتند، اما امروزه از طریق پلتفرمهای آنلاین افراد شهرهای مختلف در تمام جهان را در بستر فضای آنلاین نشان داده و منجر به افزایش آگاهیها و تغییر گرایش و تمایل افراد به سمت گردشگری و توسعه شهری شده است.
با اختراع و تولید روزافزون آن، چهره شهرها و نوع زندگی مردم دچار تغییراتی شد. فضاهای شهری که تا آن زمان بر مبنای مقیاس انسانی و با توجه به حرکت شهروندان رو به توسعه و ادراک او از محیط تعریف میشدند، طراحی شدند. به مرور، انسان به عنوان کاربر اصلی فضاهای شهری فراموش شد و نیازهای او به آرامش و امنیت در شهر نادیده گرفته شد (رنجبر و رئیس اسماعیلی، ۱۳۸۹). برنامههای توسعه کشورمان در گسستی عمیق با سنت گذشته خود، بر مبنای تسهیل هر چه بیشتر بوده و آنچنان که باید به فضاهای شهری، اهمیت آنها در ایجاد سرزندگی و پویایی شهری و ارتقای کیفیتهای محیطی در فضاهای شهری توجه نشده است. امروزه در بسیاری از شهرهای کشورمان، عرصههای عمومی غالباً به نیاز انسان به عنوان یک موجود اجتماعی به درستی پاسخگو نبوده و مردم تنها به فضاهای شهری به عنوان مسیری برای گذر مینگرند؛ در واقع این فضاها به جای آنکه مردم را به مکث و حضور و برقراری مراودات اجتماعی دعوت کنند، آنها را به فرار تشویق میکنند و دیگر تجربه برخورد با دیگران، حس تعلق به جامعه، دیدارهای چهره به چهره، تعاملات اجتماعی و تجربه دیدن و دیده شدن به عنوان یکی از مهمترین نیازهای انسان به درستی اتفاق نمیافتد که نتایج آن مرده بودن وعدم استفاده فضاهای شهری توسط مردم و یا استفاده بیش از حد از فضاهای مجازی شهری توسط مردم با دیگران مانند گپهای اینترنتی و پیامک است (شیخی و رضایی، ۱۳۹۶). اینعدم توجه به نیازهای روحی و روانی انسان در آفرینش فضاهای شهری به ناراحتیها و بیماریهای روانی مانند استرس وعدم وجود آرامش در شهرهای امروزی انجامیده است؛ چنین پیامدهای حاد غفلت از انسان و نیازهای او توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کرده است که چرا فضاهای شهری مطرود شده و یا به عبارتی فضاهای شهری از چه خصیصهای برخوردار نیستند که بسترهای لازم برای حضور و سکون مردم را فراهم سازند. فضای شهری در برگیرنده چهار عنصر اساسی شامل ساکنان یا عابران، عناصر انسان ساخت (کالبدی یا فعالیتی)، روابط (میان افراد و عناصر یا میان عناصر) و زمان است. در این میان اصلیترین عامل شکلدهنده و تعریف کننده فضای شهری انسان و حضور اوست. متاسفانه فضای شهری در شهرهای امروزی فقط به مسیر عبور و مرور تبدیل شدهاند که کمتر در ابعاد اجتماعی پاسخگو به نیازهای انسان امروزیاند و در این میان فضاهایی که باعث رضایت خاطر انسان شوند حذف شدهاند (رزقی و همکار، ۱۳۹۲).
از آنجا که حضور مردم در فضای شهری از دغدغههای اصلی طراحان شهری است عده بسیاری به آن پرداختهاند، ولی با وجود آنکه اصطلاحات به کار رفته متفاوت هستند، اما نکته مهم آن است که مفاهیم مشترک نیز در بین این اصطلاحات بسیارند. «ویلیام وایت[3]» در کتاب زندگی اجتماعی در فضاهای شهری کوچک به دبال راههایی برای افزایش سرزندگی و حضور مردم در فضاهای شهری بوده و در پروژه «زندگی خیابانی» درون مایه اصلی پروژه را زمینههای انسانشناسی، قوم نگاری علمی و مطالعات فرهنگی قرارداد و در نهایت زندگی خیابانی را چنین تعریف کرد که «در آنجا مردم ساعتها با هم حرف میزنند یا خداحافظیهای طولانی دارند» و این باعث رشد رفتارهای شهری میشود. «جین جیکوبزبر» لزوم سرزندگی فضاهای شهری را در خیابانها تأکید کرده است و معتقد است که میتواند در بهبود رفتارهای شهروندی موثر باشد. به نظر میرسد که بسیاری از طراحان شهری بر لزوم حضور مردم در فضاهای شهری توافق داشته و هر یک با بیانی روشن راهی را برای افزایش این حضور جهت ایجاد رفتارهای شهری پیشنهاد کردهاند (بختیار نصرآبادی و همکاران، ۱۳۹۰).
فضاهای مناسب محیطی و رفتار شهروندی
فضایی که حس تعلق قوی داشته باشد خاطرهانگیز بوده وابستگی را افزایش میدهد و انگیزه حضور مجدد را در افراد بالا میبرد، عزت و اعتماد به نفس را افزایش میدهد و مردمگرایی را رشد میدهد و از رفتار منفی جلوگیری میکند. بنابراین فضایی که به فرد این حس را بدهد که بتواند مسیر را به روشنی در ذهن تصویر نماید، اعتماد به نفس را افزایش داده و به همین دلیل محیطهای خوانا فضایی با آرامش را برای حضور طولانی و رفتار مطلوب فراهم میآورند. فضای مردمگرا دارای کیفیتهای حسی مطلوب هستند آنها مکانی با غنای حسی بالا میباشند. چون انسان به مقدار مشخصی از اطلاعات نیازمند است، که بیخبری مطلق از محیط در انسان باعث حالات روانی نامطلوب، بیاساس و کابوس بینی میشود. از سوی دیگر انسان قادر به دریافت و تجزیه و تحلیل مقادیر بسیار زیاد اطلاعات نیست. هر دو این موارد یعنی بیخبری از محیط و یا حجم بالای اطلاعات محیطی نامرتبط در مردمگریزی فضا نقش دارد. بعلاوه فضایی که گیرندههای حسی متنوعی را درگیر نماید اطلاعات جامعتری از طریق کلیه حواس ایجاد کرده که نه تنها ادراک را آسانتر مینماید بلکه سبب حض ادراکی بیشتری میشود و این خود زمان حضور و تعاملات اجتماعی را افزایش میدهد (بختیار، ۱۳۸۸). اینکه رفتار شهروندی شامل چه ابعادی است گراهام و همکاران (۲۰۰۲) معتقد است که اطاعت، وفاداری و مشارکت مقولههایی هستند که میتوانند در رفتار شهروندی موثر باشند علاوه بر این که رفتار شهروندی ابعاد جوانمردی، آداب اجتماعی و نوع دوستی را در بر میگیرد و لیویا مارکوزی به دو نوع رفتار یاری دهنده و کمک مثبت و اجتناب از رفتارهای ضد شهروندی اشاره میکند. بورمن یک مدل پنج بعدی را برای رفتار شهروندی با عنوان پشتکار توام با سوز و حساسیت در برابر امور اجتماعی، مساعدت و همکاری با افراد و حمایت از اهداف شهروندی و تلاش برای رسیدن به آن را مطرح میکند (بختیار نصرآبادی و همکاران، ۱۳۹۰).
مولفههای موثر بر ابعاد فضا
رنگها دارای خصوصیات اثربخشی در فضا میباشند. سه عامل مهم در انتخاب رنگ و تاثیر رنگها، درک فاصله، کمپوزیسیون رنگها و وزن ادراکی رنگهاست (پرویزی و همکاران، ۲۰۱۲). درک فاصله از رنگهای مختلف، متفاوت است، به عنوان مثال رنگهای گرم (زرد، فرمز و قرمز، بنفش) به نظر جلوتر و رنگهای سرد (آبی، سبز و آبی، بنفش) عقبتر میباشند. انتخاب درست این رنگها در فضاهای شهری باید با توجه به اهداف فضایی موردنظر انجام پذیرد. در واقع اثر هر رنگ با در نظرگرفتن موقعیت نسبی آن به همراه و در کنار رنگهای دیگر تعیین میشود. بنابراین از دیگر عوامل تاثیرگذار در تهیه پالت زنگی شهر، شناخت کمپوزیسیون رنگ پسزمینه در عناصر شهری است. رنگها دارای عمق و سطوح مختلفاند که به فضا معنا میدهند. به عنوان مثال در صورتی که شش رنگ زرد، نارنجی، قرمز، بنفش، آبی، سبز را مجاور یکدیگر و بدون فاصله در روی زمینه سیاه قرار دهیم، جلوترین رنگ در این مجموعه زرد است. در حالی که بنش دورتر قرار میگیرد. چنانکه زمینه سفید باشد رنگ بنفش جلوتر جلوه میکند و به سنگینی و عمق رنگها افزوده میشود. از این رو، میتوان نتیجه گرفت که زمینه پشت رنگها، اثر شدیدی روی عمق و فضای رنگ میگذارد. از دیگر عوامل موثر در انتخاب رنگ وزن ادراکی آنهاست. دیدن رنگ یک عملکرد درک حسی است. ما رنگ را درک میکنیم یا عمدتاً به عنوان خصوصیت شیء که اطراف ما را احاطه کرده است، حس میکنیم. مردمی که به رنگ نگاه میکنند از قبل میزان معینی تجربه و پیش درک در حافظه خود دارند که بر درک آنها از رنگ تاثیر میگذارد. همچنین درک رنگ حتی با فاکتورها و عوامل اجتماعی و فرهنگی چون آموزش و محیط هم همراه است. جک نسر (۱۹۹۴) با توجه به ادراک انسان از محیط، مدلی به نام «مدل واکنش زیباییشناسی» ارائه داده است که میتوان متغیر مستقل رنگ را توسط این مدل بررسی و واکنش انسان را مورد تحلیل قرار داد (کریمی و سینا، ۱۳۹۶).
کیفیت محیطی در فضاهای شهری
تنوعی که در تعریف کیفیت وجود دارد از یکسو و ادراک سلسله مراتبی انسان که موجب میشود کیفیت شیء از دو منبع یعنی؛ عرصه عینی و عرصه ذهنی سرچشمه گیرد، باعث شده تا با انواع کیفیت روبرو باشیم. به طور کلی کیفیت، چگونگی یک پدیده است که تاثیر عقلایی- عاطفی خاصی بر انسان میگذارد (بایسان لوانت[4]، ۲۰۰۹). در سالهای اخیر مطالعات متعددی در رابطه با شاخصهای بهبود کیفیت محیطی صورت گرفته است و تا به حال، تعداد زیادی از صاحبنظران کیفیتهای متعددی را برای دستیابی به یک محیط شهری با کیفیت معرفی کردهاند، اما نظرات ارائه شده دارای دوگانگی میباشند. برخی نظریات که بر عرصه عینی شی تأکید میکنند به کیفیت محیط شهری به مثابه کیفیت و صفتی که ذاتی محیط کالبدی بوده و به شکل مستقل از ناظر وجود دارد، نگریستهاند، به نحوی که کیفیت محیط به طور مشخص از «فرم» محیط نشأت میگیرد. دسته دوم که بر عرصه ذهنی فرد تکیه میکنند، کیفیت محیط شهری را به مثابه «پدیدار» یا «رویدادی» که در جریان داد و ستدی میان خصوصیات کالبدی و محسوس، از یک طرف و الگوها و رمزهای فرهنگی و تواناییهای ذهنی فرد ناظر از سوی دیگر، شکل میگیرد، معرفی میکند (کریمی مشاور و سینا، ۱۳۹۶).
بازآفرینی خلاق شهرهای ایران
تحول بازآفرینی شهری، داستان تعامل و گاه تضاد اولویتهای اقتصادی و فرهنگی بوده و این موضوع در بسترتغییر پارادایمها و الگوهای حاکم برنظامهای سیاسی-اقتصادی و تحولات اجتماعی رخ داده است. نقش فرهنگ دربازآفرینی شهری نسبت به دیگر عوامل تغییر معناداری داشته است؛ چنانچه در دهههای اخیر تاکیدات فرهنگی اصلیترین رویکرد در بازآفرینی شهری شده است. دراین میان نظریه شهرخلاق که در چارچوب تحولات اجتماعی-اقتصادی عصر حاضر جهانی شدن را در محتوای اصلی خود داراست، از سویی توجه ویژه به سرمایههای انسانی و اجتماعی دارد و از سوی دیگردر قالب پرداختن به ویژگیهای مکانی، سعی درایجاد رقابت اقتصادی، انسجام اجتماعی و تنوع فرهنگی دردستیابی به تصویری یکتا از شهر را دنبال میکند. لذا پرداختن به ظرفیتهای این نظریه در عرصه بازآفرینی میتواند چشم اندازهای جدیدی را پیش روی سیاستگزاران این عرصه در کشورمان قرار دهد (شبانی و ایزدی، ۱۳۹۳).
معماری و شهرسازی
بررسی بازآفرینی خلاق یک شهر: تحققپذیری شهر خلاق، آرزوی هر جامعه مدرنی است. شهر خلاق در قرن بیست و یکم به معنای شهروندان خلاق است. در این شهر، مسئولان شهری خدمات همگانی و زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی را به جدیدترین، کاراترین، بهرهورترین و زیباترین روش ممکن ارائه میکند. شهر خلاق نه تنها فضایی است که در آن خلاقیت رشد میکند، بلکه سازماندهی و مدیریت آن به طور خلاقانه طرح ریزی میشود (رحیمی و همکاران، ۱۳۹۲). در رویکردهای نوین به شهر، شهر خلاق به عنوان یک روش راهبردی در عرصه تفکر، برنامهریزی و اجرای طرحهای توسعه شهری مطرح شده است (مختاری ملک آبادی و همکاران، ۱۳۹۳).
شهر خلاق از طریق جذب منابع انسانی ماهر و صنایع خلاق سبب توسعه یافتگی میشود. با این وجود، خلاقیت چیزی نیست که به راحتی به همراه هکرهای کامپیوتری، تختههای اسکیت، شادیها و… به شهری وارد شود بلکه باید به صورت ارگانیک در میان مجموعه در ارتباط با تولیدات، کار و زندگی اجتماعی در ابعاد مختلف شهری توسعه و گسترش یابد. شهرهای خلاق دارای احساس هویتی قوی هستند، یک شهر خلاق محیط مساعدی برای تربیت خلاقیت انسانی است و زمینه پرورش خلاقیت ساکنان خود را نیز فراهم میآورد (ذوالقدری، ۱۳۹۲). در این میان راهبرد شهر خلاق، ایفای یک نقش رهبری در بین تمام اجزای سیستم شهری است و به گونهای در پیدا کردن روشهای کارآمد برای ایجاد یک محیط همکاری و تعامل و دعوت از شهروندان برای مشارکت در فعالیتهای فرهنگی باشد. همکاری و تعامل در درون ارکان سیستم مدیریت شهری برای پرورش نوآوری در تمام اجزای سیاستها، برنامهها و خدمات است به طوری که ایدههای فنی، فرهنگی و هنری اجازه رشد و نمو دارند و با دیدگاههای بسته مورد هجوم قرار نمیگیرند (بندرآباد، ۱۳۹۰). بدین ترتیب، ایده شهر خلاق یکی از راهبردهای نوپا و موثر مشارکتی جهت توسعه بنیادی شهرها و ارتقاء محیط و کیفیت زندگی شهروندان در قرن بیست و یکم مطرح شده است (پیربابائی و همکاران، ۱۳۹۷).
صنایع فرهنگی و بازآفرینی شهری
بازآفرینی شهری: فرهنگ مبنا در جستجوی آن است که با ساحات کالبدی، کارکردی و تصویری مکان سازگاری حداکثری ایجاد کند و در این میان تأکیدات شهر خلاق (در حوزه نظری و تجارب عملیاتی آن) حاکی از توجه ویژه به سرمایههای اجتماعی در قالب استعدادهای فردی و گروهی در زمینههای هنری، فرهنگی، علمی و ورزشی از سویی و توجه به ظرفیتهای ویژه مکانی و تمایزات محلی (میراثفرهنگی، طبیعی و معنوی) در پس زمینه پذیرش تنوع مکانی- فرهنگی، رقابت اقتصادی و انسجام اجتماعی از سوی دیگر است. در نظریه شهر خلاق توجه به ویژگیهای مکانی اعم از سنتها، مواریث و خرده فرهنگها در دستیابی به تصویری یکتا از شهر (تصویری) در امتداد راهبرد رقابت در اقتصاد محلی (کارکردی) مورد عنایت ویژه است. توجه به محصولات و صنایع محلی و سرمایههای کالبدی شهر (کالبدی) نیز در چارچوب تقویت اقتصاد مکان پایه کاملاً پذیرفته شده است. توجه به نحوه استقرار گروههای پیش برنده صنایع خلاق در شهر خلاق در بستر شبکههای اجتماعی و استقرار یافته در محدودههای فرهنگی نیز جنبههای اجتماعی نظریه مذکور را تبیین مینماید. مجموعاً میتوان چنین جمعبندی نمود که بر مبنای پیش فرض بازآفرینی فرهنگ مبنا، در تلقی از فرهنگ به عنوان موتور پیش راننده اقتصاد شهری و عامل اصلی کیفیت بخشی به جنبههای کالبدی و کارکردی بافتهای فرسوده شهری، نظریه شهر خلاق دستاوردهای مشخصی را در عملیاتی شدن این انگارهها در برداشته است (شبابی و ایزدی، ۱۳۹۳).
شهر- جشنواره: کار را با دیرپاترین گونه جاری از اقدامات منشأ گرفته از ایده خلاقیت و شهر خلاق (در بازآفرینی شهری فرهنگ مبنا) که جشنوارهها هستند آغاز میکنیم. این گونه از مراسمها و جلوهگاههای محلی که فرهنگساز و ارائه دهنده محصولات فرهنگی بودهاند دارای ریشههای بسیار کهنی هستند. در سالهای اخیر تجارت جشنوارهای به واسطه رویدادهای مختلف فرهنگی، هنری، ورزشی، علمی و فناورانه دارای ابعاد ملی و فراملی نیز شده است. این جشنوارهها تمرکز عمده خود را بر بیان فرهنگی و زمینههای محلی دارند و در وجه ثانویه خود به دنبال جذب گردشگر و رونق صنایع محلی هستند و در بعد کلان تاثیرات ملی اقتصاد را دنبال میکنند. به عنوان یکی از اقدامات نوآورانه و پیشرو در تاریخ بازآفرینی در این زمینه میتوان به اقدام سازمان محیطی در سال ۱۹۸۴ در باب ساخت باغ جشنوارهها در بریتانیا اشاره نمود. اولین نمونه از این باغ جشنوارهها در لیورپول با هدف رفع فرسودگی بافتهای موجود و همچنین تحریک جریان گردشگری ایجاد شد. به دنبال موفقیت لیورپول در این امر چهار باغ جشنواره دیگر هم تا سال ۱۹۹۲ در بریتانیا مصوب و راهاندازی شدند (پرت، ۲۰۱۰). از آخرین نسل چنین اقداماتی در بریتانیا میتوان به مجموعه ساختمانهای ورزشی المپیک ۲۰۱۲ لندن اشاره کرد. در اینجا، سعی در بهرهمندی از رویدادهای فرهنگی، هنری، ورزشی و علمی و فضاهای فرهنگی به منظور جذب مخاطبان بیشتر شهری است و این موضوع به دلیل منحصر به فرد بودن تجربه گردشگری شهری است که به ایجاد فرصتهایی برای گونههای خلاق مصرف محصولات فرهنگی در شهر منجر میشود. به عبارت دیگر، الگوهای توسعه شهری در فضای جهانیشدن، در حال بازتعریف نقش رسانه، هنرها و دیگر بخشهای مرتبط با صنایع خلاق هستند که به دلیل تاثیرات بالقوهشان بر اقتصادهای محلی و ملی بیش از پیش مورد اقبال قرار میگیرند. شهرها، رویدادهای فرهنگی را بیشتر و بیشتر برای جذب سرمایهگذاران و بازدیدکنندگان به کار میگیرند و فعالیتهای فرهنگی و هنری محصول فرعی توسعه اقتصادی نیستند، تفکر جانبی را تحریک کرده و نهایتاً نوآوریهای علمی و فناورانه را تکمیل میکنند. علاوه بر این، فعالیتهای هنری و فرهنگی در بطن برخی اشکال صنایع روبه رشدی مثل توریسم، چاپ و سرگرمی هستند و مستقیماً اشتغالزایی و رشد اقتصادی را به همراه خواهند داشت. در واقع فعالیتهای خلاقانه به طور فزایندهای به عنوان گزینههایی برای مسیر توسعه شهرها مورد توجه قرار گرفتهاند. امروزه مفهوم خلاقیت توسط دولتها به کار گرفته شده است. چون توانمندی آنها در عملکرد به عنوان یک کنشبار، در تحول فرهنگی و تبدیل شهروندان به کارآفرین و مصرفکننده اثبات شده است (شبانی و ایزدی، ۱۳۹۳).
سیاست شهر – فرهنگ: ایده شهر خلاق به عنوان یک مدل شهری جدید با پروژههای مانند شهر فرهنگی اروپا یا پایتخت فرهنگی اروپا در سطح اروپا گسترده شد. در شهرهای اروپایی، در واقع خلاقیت در هنر و فرهنگ به منظور ایجاد صنایع جدید و فرصتهای شغلی به کار گرفته شد، در حالی که به دنبال حل مشکلات محیطی و مسکن هم بود. به طور خلاصه این ایده تلاشی است چند وجهی برای بازآفرینی شهر (ساساکی، ۲۰۱۰). ایده شهر خلاق به خوبی با راهبردهای نوسازی شهری فرهنگ محور (بازآفرینی فرهنگ مبنا) همراهی میکند که در شهرهای عصر پساصنعتی مطرح شدهاند. در حقیقت یکی از انگیزههایی که در پشت توسعه خلاق محور قرار دارد، نوسازی مکانهای صنعتی متروکه است تا تولیدات صنایعدستی قدیمی (منسوجات، سفال سازی، کوزهگری، صنایعدستی فلزی و جواهری) را به سمت ایجاد بخشهای فرهنگی، محدودههای خلاق و فرهنگی، قطبهای خلاق و قطبهای نوآور رهنمون سازد. اینها عمدتاً فضاهای مختلفی هستند که ترکیبی از عملکردهای خلاق و فرهنگی و همچنین فعالیتهای از تولید به مصرف و عرضه هنرهای عملکردی و بصری، وسایل دیجیتالی و موسیقی، عناصر فراغت و سرگرمی، مجتمعهای مسکونی و فضاهای خرده فروشی در آنها غالب است. اگر چه بعضی از این فضاها میتوانند به خودی خود نمایان شوند. اما اکثریت آنها به وسیله سیاست گذاریهای عمومی با هدف تقویت نمودن هویت، جذب نیرو و موقعیت بازار مکانها، تشویق بیشتر نگرش کارآفرینی به هنر و فرهنگ، افزایش نوآوری و خلاقیت، یافتن کاربران جدید برای سایتهای متروکه و ساختمانهای قدیمی و تشویق تنوع فرهنگی و دموکراسی فرهنگی ایجاد میشوند (اشتری و مهدنژاد، ۲۰۱۲).
سیاست شهر- معماری: از این دست سیاستهای شهری، سیاستهایی بودهاند که به دنبال خلق ظرفیتهای جدید یا تجدید حیات پتانسیلهای خاموش در بافتهای فرسوده مراکز شهری با رویکرد تحریک روند بازآفرینی در آنها هستند. این گونه سیاستها در عمل از تنوع گستردهای در شهرهای گوناگون برخوردار بودهاند. ساخت مجموعههای تجاری، فرهنگی- اداری با معماریهای ویژه تا احیاء و ساخت فضاهای شهری و استفاده مجدد از بناهای موجود و تغییر کاربریها همه در طیف این سیاست بازآفرینانه شهری قرار میگیرند.
سیاست محله- فرهنگ: مفهوم محله فرهنگی با محدوده فرهنگی گونهای دیگر از این سیاستها است که البته، جدید نیست. شهرها همیشه فضاهایی برای سرگرمی، ارائه محصولات فرهنگی و هنری خواه به صورت مکانهایی پراکنده در شهر یا رد قالب دستهبندیهای مکانی مشخص در شهر داشتهاند. وین محدوده فرهنگی را به این صورت تعریف میکند که حوزهای جغرافیایی و شامل بالاترین تمرکز امکانات فرهنگی و سرگرمی در یک شهر یا شهرک است. این تعریف مشابه تعریفی است که سانتا گاتا از محدوده فرهنگی کلان شهری ارائه میدهد و عنوان میکند که ویژگی این محدودهها تمرکز کالبدی امکانات ارائه آثار هنری، صنایع سرگرمی و شرکتهای فعال در حوزه ارتباطات و تجارت اینترنتی است. محدوده فرهنگی برای بروکس و کشنر با محیطهایی با کاربریهای مختلط که محوریت عملکردیشان فرهنگی است تعریف میکردند. در مجموع محدودههای فرهنگی شهری همه جا همسان نیستند و به عنوان یک پدیده اقتصادی، در مدل بستهبندی محلی که اخیراً بسیار مورد توجه قرار گرفته است جای میگیرند و از سوی دیگر صنایع خلاق و فرهنگی نیز از منظر تاریخی گرایش به تجمیع در بخشهای خاص از شهرها را نشان دادهاند. محلات تاریخی و فضاهای شهری احیا شده که مورد توجه گردشگران قرار گرفتهاند. گونهای از محدودههای فرهنگی به شمار میروند و تمرکز وجود فضاهای فرهنگی و هنری در آنها میتواند بر مبنای ارائه محلهایی برای ارائه آثار هنری، تئاترها و موزههای بسیار شاخص باشد.
نتیجهگیری
محدودهها و محلات فرهنگی به طور فزایندهای در شهرها فراگیر شدهاند. در جایی که آثار مخرب الگوهای توسعه اقتصادی محض، ضرورت بازنگری در موضوع فرهنگ را به عنوان ابزار اصلی در خدمت بازآفرینی شهری الزامی کرده است. ایده اصلی در راهبرد محلات فرهنگی این است که شهرها میتوانند محلات فرهنگی را با برنامهریزی کاربریهای مختلط و ترکیب سرمایهگذاریهای بخش خصوصی و عمومی ایجاد کنند. علاوه بر این، این فرض وجود دارد که همه جنبههای زندگی شهری و فضاهای شهری میتوانند به عنوان منبعی برای ایجاد ارزشهای اقتصادی- اجتماعی در این گونه مورد بهرهبرداری قرار گیرند. به طور خلاصه باید گفت، محلهای فرهنگی میتوانند خلاقیت را به فرهنگ و فرهنگ را به اهداف و خدمات اقتصادی ارزشمند ترجمه کنند. برخی اوقات محصولات فرهنگی در یک محله فرهنگی موجب ایجاد حقوقی برای سرمایههای فکری- فرهنگی از طریق ایجاد نشان ویژه تجاری برای آن میشوند. یک محله فرهنگی موفق مطابق با نظر مونتگومری شامل سه وجه طراحی، عملکردی و معنایی است. یک مکان با وجود سطح فعالیتی مناسب اما فرم شهری ناکارآمد، یک محله فرهنگی نخواهد بود که بتواند مکان خوبی برای جذب استفاده کنندگان و بازدیدکنندگان باشد. این به معنای آن است که محلات فرهنگی و در واقع در گسترهای وسیعتر اقتصاد شهری خلاق، نمیتواند جغرافیا و ویژگیهای مکانی شهر را نادیده بگیرد. علاوه بر این، یک محله فرهنگی که نتواند معنایی جدید (در شکل ایجاد کار جدید، ایده یا مفاهیم جدید) ایجاد کند بیشتر شبیه به ملغمهای از مکانهای دیگر خواهد بود. یک محله فرهنگی خوب، واقعی خواهد بود هنگامی که نوآورانه و در حال رشد و تغییر باشد.
محدودههای فرهنگی به منظور دستیابی به موفقیت پایدار نیازمند حفظ آنچه که خوب است دارند (پایایی) در عین حال باید انعطافپذیر بوده، قویاً نسبت به تغییرات سازگار و پذیرای ایدههای جدید و راهکارهای نوین باشند (دگردیسی). اگر این اتفاق نیفتد محلات فرهنگی کلاً ناپدید شده یا نه مجموعهای از محیطها و امکانات عمومی صرف تبدیل خواهند شد؛ و یا به یک نشانه محض تاریخی- فرهنگی بدل میکردند.
اگر به مفهوم محلها و محدودههای فرهنگی در سیر تحولاتشان نگاه کنیم "مفهوم محدودههای فرهنگی همزمان با سیر تحول برداشت و کاربست عامل فرهنگ و پیدایش صنایع خلاق، دچار تحول در مقیاس شده است. در این سیر، گذاری از هستههای فرهنگی به استخوانبندی فرهنگی و از استخوانبندی فرهنگی به عرصههای فرهنگی همگانی روی داده است. این ظرف کالبدی، فضایی مناسب برای پذیرش اقتصادهای نوآورانه و رویدادهایی است که نیروی محرکه اصلی بازآفرینی و موجد رونق اقتصادی این محدودهها میشوند. محدودههای فرهنگی تعریف شده، معمولاً جزئی از بافتهای مرکزی و درونی شهرها هستند؛ ویژگیها و پیشینه تاریخی، میراث کالبدی و ذخیره ساختمانی متناسب با نیاز کارکردهای فرهنگی در این بخش از شهرها، موجب میشود تا شرایط مناسبتری برای تعریف محدودههای فرهنگی مهیا باشد. در مجموع میتوان رسالت بازآفرینی فرهنگ مبنا را این گونه بیان نمود که کاربست فرهنگ در جایگاهی راهبردی و با هدف دستیابی به سازوکاری اقتصادی و پررونق که میتواند متضمن اهداف توسعهای باشد و چهرهای فرهنگگرا برای شهرها ترسیم کند. رویهای است که در چارچوب بازآفرینی شهرها به آن اهمیت فراوانی داده شده است. بازآفرینی فرهنگ مبنا با طرح مفاهیم پایهای مانند استفاده از حوزههای نوآورانه اقتصادی و آنچه صنایع خلاق نامیده میشود. به این نکته اساسی میرسد که میتوان در بافتهای درونی و هستههای مرکزی شهرها با اطمینان به نتیجه بازآفرینی، از رهیافت فرهنگی و ویژگیهای مثبت آن بهره جست از جمله: در حوزه گردشگری، میراثفرهنگی، موزهها و کتابخانهها، سرگرمی، هنری، فعالیتهای ورزشی، فعالیتهای محیط زیستی.
منابع:
بختیار نصرآبادی، آمنه. (۱۳۸۸). پایان نامه طراحی شهری فضاهای اطراف میدان امام، دانشگاه هنر اصفهان.
بختیارنصرآبادی، آمنه. ؛ بختیارنصرآبادی، حسنعلی. ؛ بختیار نصرآبادی، احمد. (۱۳۹۰۹. تحلیلی بر فضای شهری مردمگرا و رابطهی آن با رفتار شهروندی، جامعهشناسی کاربردی، ۲۳(۳): ۱۱۴-۱۰۱.
بندرآباد، علیرضا. (۱۳۹۰). شهر زیستپذیر از معانی تا معانی، تهران: انتشارات آذرخش.
پیربابایی، محمد تقی. ؛ ربیعیفر، ولیالله. ؛ اسدی، مسعود. (۱۳۹۷). پایش ساختار شهرها از منظر راهبرد شهر خلاق، برنامه ریزی توسعه کالبدی، ۳ (۷): ۳۱-۱۱.
ذوالقدری، کورش. (۱۳۹۲). برنامه ریزی کالبدی- عملکردی محلات با تکیه بر رویکرد شهر خلاق، پایان نامه کارشناسی ارشد.
رحیمی، محمد. (۱۳۹۲). شهر خلاق (میانی نظری و شاخصها)، دانش شهر، شماره ۱۹۶، تهران: معاونت مطالعات و برنامه ریزی مدیریت امور اجتماعی و اقتصادی.
رزقی، مریم. ؛ رزقی، کامبیز. (۱۳۹۲). تحلیل فضاهای شهری، تهران: انتشارات اول و آخر.
رنجبر، احسان. ؛ رئیس اسماعیلی، فاطمه. (۱۳۸۹). سنجش کیفیت پیادهراههای شهری در ایران، فصلنامه هنرهای زیبا، شماره۴۲:۹۳-۸۳.
شبانی، امیرحسین. ؛ ایزدی، محمد سعید. (۱۳۹۳). رویکردی نوین به بازآفرینی شهر خلاق، نقش جهان، ۴ (۲): ۷۲-۶۳.
شیخی، حجت. ؛ رضایی، محمد رضا. (۱۳۹۶). ارزیابی کیفیت محیطی فضاهای شهری پیاده مدار و پاسخدهی اجتماعی، نشریه پژوهش و برنامهریزی شهری، ۸ (۲۹): ۹۸-۸۳.
کریمی مشاور، مهرداد. ؛ سینا، شبنم. (۱۳۹۶). ارتقاء کیفیت محیط شهری با استفاده از شاخص رنگ، معماری و شهرسازی آؤمان شهر، شماره۲۱.
لطفی، سهند. (۱۳۹۰). بارآفرینی شهری فرهنگ مبنا: تأملی بر بنمایههای فرهنگی و کنش بازآفرینی، نشریه هنرهای زیبا، معماری و شهرسازی، شماره۴۵.
مختاری ملک آبادی، رضا. ؛ مرصوصی، نفیسه. ؛ اکبری، اسماعیل علی. ؛ امینی، داوود. (۱۳۹۴). تبیین معیارهای بومیسازی شاخصهای مکانی- فضایی شهر خلاق با رویکرد ایرانی اسلامی، فصلنامه شهر ایرانی اسلامی، شماره ۲۲.
Ashtari, H. ، & Mahdneghad, H. (۲۰۱۱) Creative city, Creative class, Tehran: Tisa Pub.
Baycan-Levent, T. ، Vreeker, R. ، & Nijkamp, P. (۲۰۰۹). A multi-criteria evaluation of green spaces in European cities. European Urban and Regional Studies, ۱۶ (۲)، ۱۹۳-۲۱۳.
Parvizi, E، Karimi Moshaver, M. ، (۲۰۱۲). ، Colour in city. Tehran center of Tehran Urban planning.
Sasaki, M. (۲۰۰۸). Developing creative cities through networking. Policy Science, ۱۵ (۳)، ۷۷-۸۸.
[1] دانشجوی دکتری، گروه مدیریت (مدیریت بازرگانی)، باشگاه پژوهشگران و نخبگان واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک، ایران.
Mghiyasi1983@yahoo. com
[2] کارشناس ارشد معماری، دانشگاه آزاد اسلامی اراک، اراک، ایران.
[3] William Whyt
[4] Baycan-Levent
انتهای پیام/